دیگر چراغ عاطفه سو سو نمیزند
درویش پیر پرسه به هر سو نمیزند
خشکیده باغ و طبع شقایق فسرده است
صیاد گوشه گیر گشته وآهو نمیزند
در حیرتم که چرا مرگ هو نمیزند